۱ – فیلم ببینید
۲- اتاقتون رو تمیز کنید
۳- مجموعه۱ هزار عکسی رو که دارید اسم هاشون رو عوض کنید و مرتب کنید
۴- هارد کامپیوتر رو دیفرگ کنید
…۵- مین روب بازی کنید
۶- دفتر تلفن تون رو مرتب کنید
۷-هشت لیوان آب بخورید
۹- یاد بگیرید چطوری میشه رقصید
۱۰ – یک کتاب بخونید
۱۱- یک زنگی به دوستای قدیمی بزنید
۱۲- مانیتورتون رو تمیز کنید
۱۳- از ۱تا۱ میلیون بشمارید
۱۴- برنامه هایی بی ربطی رو که روی کامپیوترتون نصب کردید و لازم ندارید آن اینستال کنید
۱۵- برید بیرون و تصادفی از آدم ها عکس بگیرید
۱۶- دیکشنری باز کنید و صدتا لغت جدید یاد بگیرید
۱۷- سعی کنید اسم یک فولدر رو روی کامپیوتر به con تغییر بدید!
۱۸- به سعی تون ادامه بدید
۱۹- رجیستری ویندوز رو باز کنید و سعی کنید تمام کلید هایی که با حرف a شروع می شند رو حذف کنید
۲۰- دوش بگیرید
۲۱- یک چیزی بخورید
۲۲- با گیم های روی موبایل خودتون رو سرگرم کنید اگر اسنیک باشه چه بهتر
۲۳- یک چیزی رو تیکه تیکه کنید
۲۴- خوب اون رو دوباره به هم بچسبونید
۲۵- یک زنگی به آی اس پی تون بزنید
۲۶- تو آینه نگاه کنید و سعی کنید باحال به نظر بیاید
۲۷- آیکان های دسکتاپ تون رو به اشکال مختلف مرتب کنید
۲۸- تمام ساعت هایی که در اطرافتون هست رو با هم تنظیم کنید
۲۹- توی مرورگرتون یک صفحه خالی باز کنید و مدام اف بزنید فایلهای ویدئو و ایمیج رو با نوت پد باز کنید
۳۰- یک نوت پد باز کنید و سعی کنید سی کاری که میشه وقتی اینترنت قطعه انجام داد رو توش لیست کنید بنویسید..
این سی مورد رو که انجام دادید بعدش حتما یک چکی بکنید ببینید مودم ای دی اس ال تون به برق وصل هست یا نه شاید اصلا مشکل قطعی اینترنت خودتون باشید آخرشم بگید :: اینترنته داریم؟؟ :دى
آسانسور
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده اش وارد یک مرکز تجاری میشوند. پسر متوجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر می پرسد، این چیست؟ پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده است، می گوید: پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام.
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندل چرخدارش به آن دیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار دادو دیوار براق از میان جدا شد و آن زن خود را بزحمت وارد اتاقکی کرد. دیوار بسته شدو پدر و پسرهر دو چشمشان به شماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند که ناگهان دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقرهای باز شد و آنها حیرت زده دیدند دختـر خانمی مو طلایی و بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اتاقک خارج شد
پدر در حالی که نمی توانست چشم از آن دختر بردارد، رو به پسرش کرد و گفت: پسرم ، زود برو مادرت را بیاور اینجا !
.
.
.
.
.
.
.
اعتماد به نفست منو کشته! فکر می کنی شوهر گیرت میاد که عروس سال بشی؟!
.
****
.
.
.
.
.
.
خب یه کم فکر کن. چقدر خنگی.!
.
.
.
نچ ، نچ ، نچ. تو هنوز منحرفی و نمی خوای درست بشی. بلیط اتوبوس بود.
طرز تهیه آدم با کلاس
اگر شما ذاتا انسان با کلاسی هستید که هیچ! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید. شاید باورتان نشود، ولی شما میتوانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید. فقط کافیست جوابهای زیر را با اندکی قیافه موجّه بیان کنید:
* اگر شست پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما آن را باندپیچی کردهاید، هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید:
موقع تکان دادن پیانوی بابام، پام مونده زیرش!
* اگر صورت شما بر اثر جوشکاری، زیر آفتاب سوخته باید بگویید:
از اسکی آخر هفته نمیتونم بگذرم!
* اگر به خاطر تکچرخ زدن با موتور ‹‹براوو›› توی کوچه به زمین خوردهاید در جواب باید بگویید:
با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم!
* اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیازداغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید:
دیشب با قهوه جوش اینجوری شد.
* اگر بر اثر ضربه چکش ناخن شما شکسته باید بگویید:
ناخنم به سیم گیتارم گیر کرده!
* اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد:
چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد!
* اگر صورت شما بر اثر خوردن خرما و چای و شیرینی، مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید:
خواهرم از هلند، شکلات زیادی آورده!
* اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید، با حالتی عصبانی بگویید:
پس الکی میگن زانتیا ایربگ داره!
از بچگی همه ما این را شنیده ایم که حقوق زنها پایمال میشود.
آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم :
در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟
روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند
هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود
هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟
در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .
در دانشگاه :
پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند
در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.
در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!
در مخ زدن :
پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.
هنگام خواستگاری :
پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند
هنگام ازدواج :
پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد
هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:
پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.
کار کردن :
پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …
همه مان یک روز بالاخره بر سر این دوراهی خواهیم ایستاد …
آنجا که همسرمان خواهد گفت :
” یا من ، یا فیس بوک ؟!”
و چه لحظه ی سختی خواهد بود ،
…لحظه جدایی از همسر . . . . .
کشیش یک کلیسا بعد از یه مدت میبینه کسانی که میان پیشش برای اعتراف به گناهانشون،… معمولا خجالت میکشن و براشون سخته که به خیانتی که به همسرشون کردن اعتراف کنند،
برای همین یه یکشنبه اعلام میکنه که از این به بعد هر کی میخواد بیاد به خیانت به همسر اعتراف کنه برای اینکه راحت تر باشه، به جای اینکه بگه خیانت کردم بگه زمین خوردم.
…
ازاین موضوع سالها میگذره و کشیش پیر میشه و میمیره، کشیش بعدی که میاد بعد از یه مدت میره سراغ شهر دار و بهش میگه: من فکر کنم شما باید یه فکری به حال تعمیر خیابونهای محل بکنین، من از هر ۱۰۰تا اعترافی که میگیرم ۹۰ تاشون همین اطراف یه جایی خوردن زمین.
شهردار هم که دوزاریش میفته که قضیه چی بوده و هیچ کس جریان رو بهش نگفته از خنده روده بر میشه.
کشیشه هم یک کم نگاهش میکنه وبعد میگه: هه هه هه حالا هی بخند ولی همین زن خودت هفتهای نیست که دست کم ۳ بار زمین نخوره
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
سایت علمی و تفریحی
و آدرس
www.civilbax.loxblog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.